بسمه تعالی
شاید به نظرتون برسه که این کارها، کار بیهوده ایه، وقت تلف کردنه. شاید بگید این همه آدم، این همه جوون تحصیل کرده در مقطع ارشد و دکتری را ده دوازده روز آزگار معطل ساختن یک خانه برای یک پیرزن تحت حمایت کمیته امداد کردین؟! و یا صرف ترمیم خوابگاه دانش آموزان یک روستا؟ آخه این چه کاریه؟! ببخشید یک لحظه گوشتون رو میشه بیارید جلو…بین خودمون بمونه… خب این چند میلیون هزینه ای که خرج کردین رو مستقیما به خود روستایی ها می دادین که بهتر بود. اینجوری دانشجوها، هم به کارشون می رسیدن و هم به درس و تحقیق شون…
شاید شما هم شنیده باشین که میگن: عاقا من اصلا قبول ندارم. به نظر من این کارایی که شما می کنین خیلی چیپه! (البته نه از نوع تراشه های الکترونیکی، بلکه ازاین نوعش cheap ). شما دارین شأن (همان پرستیژ!) دانشجو را میارین پایین. آخه ناسلامتی بچه محل ها و اهالی فامیل از الان به ما میگن “دکتر” ها!
قرن بیست و یکم شده عاقا، اگر واقعا(!) هم دنبال این هستین که درد مردم رو دوا کنید، باید از تخصص دانشجوها استفاده کنید. ما اینجا دانشجوی مهندسی هوافضا داریم، یا دانشجوی فناوری نانو (نانوتکنولوژی) و حتی دانشجوی ویروس شناسی پزشکی!
اینجا شکسته دلی می خرند و بس / بازار خودفروشی زآن سوی دیگر است
همین چند روز پیش ها بود که داشتم خاطرات یکی از جهادگران در نوروز همین سال 95 را می خواندم که در تعطیلات عید به جای رفتن به شمال و کیش و ترکیه و… خانواده اش را رها کرده بود تا عید را در کنار مردمی بی ریا و دوست داشتنی، در مناطق کم برخوردار کشورش نفس بزند ولی از عمق بصیرت این مردمان نازنین شگفت زده شده بود. زمانیکه داشت برای پسرکان روستایی از مفاهیم دینی صحبت می کرد، پسربچه ای بلند می شود و می گوید: “ما الان حاضریم مدافع حرم بشیم ها”!
بله درست است که نیازهای مالی و امکاناتی دارند ولی دلشان دریاست. آنها نیازی به حضور ما ندارند بلکه ما هستیم که به بودن در کنارشان و دعای خیرشان نیازمندیم. این ما هستیم که اصرار می کنیم برویم و یک قدمی، هرچند کوچک، برایشان برداریم، حتی به قیمت آوردن تبسمی بروی لب هایشان.
این ها “ولی نعمت” هایمان هستند. شما بهتر از من می دانید که این حرف یعنی چه، خداوند به واسطه آنها، نعمتش را بر ما ارزانی می دارد. این حرف، حرف بزرگی است. حق دارید که آنرا از من قبول نکنید. این حرف اندازه دهان من نیست! پیر میخانه ی عشاق (ره) آنها را “ولی نعمت” می خواند.
اتفاقا چقدر خوب است که آنجا کسی “دکتر” صدایت نمی زند. چقدر خوب است که کسی به مدل لباس هایت کاری ندارد، از مدل موهایت ایراد نمی گیرد. چقدر خوب است که خاکی می شوی… هر کسی که یکبار این طعم عسل را چشیده باشد، دیگر رهایش نمی کند. نه، ممکن نیست که رهایش کند.
البته برای ثابت قدم شدن باید هوای دلت را داشته باشی. اگر درون اردو یک قدم برای مردم برمی داری، باید دو قدم برای خودت برداری. باید جهادگر بشوی، نه لزوما در معنای جهاد اصغر که البته در مقام جهاد اکبر (مبارزه با نفس). اگر دلت، دل بشود، دوباره تو را به جهادی خواهد آورد. ولی اگر نشود … خدا نکند. اردوی جهادی یک میدان عالی برای مبارزه با نفس است. اردوهای جهادی برای هم دانشگاهیانم واجب است. چرا که پدر منیت را درمی آورد، همان منیتی که ابلیس را ابلیس کرد، با آن همه سال عبادت.
آنهایی که می گویند “شأن دانشجوی دکتری نیست” و یا “بجای اینکه دانشجو را ببرید کارگری (!) کند، بیاید از تخصص اش استفاده کنید” را به شهید چمران رجوع می دهیم. بروند از شهید دکتر مصطفی چمران بپرسند چرا دکتری فیزیک پلاسما، از بهترین دانشگاه های دنیا را گرفتی و رفتی در لبنان یتیم خانه زدی؟! چرا دیگر به ایران بازگشتی و خودت را درگیر جنگ کردی که اینگونه شهید بشوی؟! من مطمئن هستم اگر گوش جان را تیز کنیم، می شنویم که می گوید “وظیفه”. آری وظیفه داریم برای آبادانی و اعتلای کشور عزیزمان و سربلندی اسلام و در یک کلام ترویج “سبک زندگی ایرانی اسلامی” تلاش کنیم و رهبر عزیزتر از جانمان را یاری کرده و مقدمات ظهور حضرت ولیعصر ارواحنا فداه رو فراهم آوریم.
“کار باید برای رضای خدا باشد”
فعال جهادی/ گروه جهادی نورالهدی
http://www.tmubasij.ir/fa/?p=647
جهادی
امیدوارم که کار برای رضای خدا باشد که اگر چنین باشد، جهادگران فرد اعلم و اصلح را بر خود ترجیح می دهند!
اگر کار برای رضای خدا باشد، جهادگران کاردان را بر خود مقدم می دارند.
اگر برای رضای خدا باشد، جهادگران برای سرگرمی، کسب تجربه و … به جهاد نمی روند و صحنه جهاد را شبیه میدان رقابت نمی کنند.
اگر برای رضای خدا باشد خیلی مسائل در اردوهای جهادی دیده نمی شود…
اگر کار برای رضای خدا باشد، نیروی اضافه و بیکار به جهادی نمی برند و جهادگران در روستاها بیکار نمی چرخند تا احساس بیهودگی کنند!
اگر کار برای رضای خدا باشد …….
امیدوارم که کار برای رضای خدا باشد. نه در قول که در فعل … و این رضای خدا جور دیگر تفسیر نشود! و رضای خدا نه تنها منافاتی با برنامه ریزی درست و نظام مند ندارد، بلکه این مسئله جزء رکن اردوی جهادی است.
جهادگر
سلام
من هم با نظر این دوستمون موافقم. مخصوصا با این قسمت که فرمودند “نه در قول که در عمل”
ان شالله دوستانی با این همه تجربه و ایده های خوب رو در عمل در کنار گروه و در وسط میدان ببینیم و خدایی نکرده در مرحاه قول متوقف نشوند
با آرزوی توفیق برای همه جهادی ها